اجتماعی - فرهنگی

احمد موحد ( هرجا دنیایست ، دلم آنجاست )

اجتماعی - فرهنگی

احمد موحد ( هرجا دنیایست ، دلم آنجاست )

ولایت مداری در سیمای عاشورا


واقعه شهادت اباعبدالله الحسین همچون تابلوی زیبایی است که در جای جای آن ولایت مداری یاران با وفای امام حسین (ع) به چشم می خورد . در این نوشتار و هم زمان با ایام محرم حسینی نگاهی گذرا میکنیم به وقایع شهادت اباعبدالله (ع) و تاثیر ولایت پذیری در به وقوع پیوستن آن ها  :                                                                                                                                                                                                                                 

 

واقعه شهادت حضرت مسلم وهانی بن عروه:

پس از ورود ابن زیاد به کوفه، مسلم به خانه هانی بن عروه پناهنده شد تا ابن زیاد از حضور وی در کوفه مطلع نشود. ابن زیاد به واسطه جاسوسهایی که معین کرده بود، جایگاه مسلم را پیدا کرده و با حیله ای هانی را به دارالاماره کشاند و از وی خواست تا مسلم را حاضر نماید. هانی بن عروه امتناع کرد و در جواب مسلم بن عمرو باهلی که از او خواسته بود تا مسلم را به ابن زیاد تحویل دهد گفت: «به خدا قسم این کار باعث رسوایی و ننگ من است که من کسی را که در پناه من و مهمان من و فرستاده پسر پیغمبر من است به دشمن بسپارم در صورتی که دست های من سالم و یار و یاور فراوان دارم. به خدا قسم اگر هیچ کس مرا یاری نکند و تنها باشم با زور تسلیم نخواهم کرد تا پیش از او بمیرم.» وقتی عبیدا...بن زیاد امتناع مصرانه هانی را دید گفت: او را نزد من بیاورید. آن قدر با چوبدستی بر پیشانی و بینی و صورت هانی زد که بینی او شکست و خون بر جامه هایش فرو ریخت و گوشت صورت و پیشانی اش بر محاسنش آویخت و چوب شکست. روشن است که تنها تعصب و عرق میهمان نوازی هانی مانع از تحویل دادن مسلم نیست بلکه هانی بن عروه، مسلم را «فرستاده پسر پیغمبر» خویش می داند و حمایت خود را از وی از مجرای ولایت پذیری دو چندان می کند و همچنان در این مسیر استقامت می ورزد تا آنکه شهد شهادت می نوشد. از سوی دیگر در صحنه شهادت حضرت مسلم بنابر نقل سید بن طاووس می بینیم که مسلم امانِ محمد بن اشعث را امان مردم حیله باز و فاجر و نادرست می داند و آنقدر تنها می جنگد تا آنکه پس از غلبه ضعف و کثرت جراحات، اسیر می شود و پس از تحقیر ابن زیاد در گفتگویی که بین آنها صورت می گیرد، به شهادت می رسد.

 

 

تشرف زهیربن قین:

 زهیربن قین عقب تر از حضرت حسین(ع) از مکه خارج شد و چون نمی خواست با حضرت مواجه شود هر جا امام منزل می کرد، با فاصله دورتری از امام منزل می کرد تا آنکه امام فرستاده ای به جانب او روانه کرد. زهیر پس از شنیدن سخنان نماینده امام عمیقانه به فکر فرو رفت. در این هنگام همسر زهیر بر سر او نهیب زد و گفت: سبحان ا...! پسر پیغمبر تو را می طلبد و تو نمی روی؟ چه می شود اگر خدمتش برسی و کلام او را بشنوی؟» زهیر به خود آمد، از جا برخاست و به سوی حسین(ع) رفت و پس از لحظه ای با چهره ی باز و خوشحال بازگشت و دستور داد خیمه های او را کندند و وسائل او را نیز بردند و چادر او را نزدیک خیمه های حسین(ع) برپا نمودند و زوجه خویش را طلاق داد تا زحمتی متوجه وی نشود و او را به پسرعموهایش سپرد. همسر زهیر حین وداع با گریه گفت: خداوند یار و یاور تو باشد و تو را به خوشبختی برساند ولی از تو تمنا دارم روز قیامت نزد جد حسین(ع) مرا نیز به یاد آوری.» این صحنه زیبای ولایت مداری همسر زهیر که باعث شد تا زهیربن قین در ردیف اصحاب خاص امام(ع) قرار بگیرد، نقش زنان در واقعه عاشورا را به خوبی نمایان می سازد. چرا که همانگونه که همسر زهیر مشوق شوهر خود در امر پذیرش ولایت بود، یقیناً زنان دیگر جامعه آن روز نیز بی تأثیر در وقوع عاشورا و کیفیت آن نبوده اند.

 

 

شهادت قیس بن مسهّر:

 قیس بن مسهّر نامه رسان امام(ع) است که از طرف امام مامور شد تا نامه امام(ع) را به دست جمعی از شیعیان برساند. اما در بین راه با مأمور ابن زیاد مواجه شد و چون نمی خواست نامه به دست ابن زیاد بیفتد، آن را پاره پاره کرد. پس از آنکه او را به نزد ابن زیاد بردند در معرفی خود گفت: «مردی از شیعیان امیرالمومنین، علی بن ابیطالب (ع) و از شیعیان فرزندان او هستم» و از گفتن نام شیعیان موردنظر امام که نامه برای آنها بود، امتناع کرد. ابن زیاد غضبناک شد و گفت: « به خدا قسم تو را آزاد نمی کنم تا نام آنان را بگویی، یا بر فراز منبر روی و حسین بن علی و پدرش را دشنام دهی و ناسزا گویی و الا تو را با شمشیر قطعه قطعه می¬کنم.» قیس گفت: «نام آن جماعت را به تو نخواهم گفت ولی حاضرم بر منبر بروم و حسین و برادرش و پدرش را لعن کنم.» سپس بالای منبر آمد و حمد و ثنای خداوند نمود و بر رسول خدا درود فرستاد و برای علی بن ابیطالب و حسن و حسین (علیهم السلام) بسیار طلب رحمت کرد و بر عبید ا... بن زیاد و پدرش و بر سرکشان بنی امیه لعنت گفت. پس از آن گفت: ایها الناس! من فرستاده حسین به سوی شما هستم و او در فلان سرزمین است. به سوی او روید و او را یاری کنید. ابن خبر به ابن زیاد رسید. دستور داد او را از بالای قصر دارالاماره به زمین انداختند و به شهادت نایل شد . قیس بن مسهر با بذل جان خویش منبر رفت تا با اظهار چند جمله هم که شده به دفاع از حریم ولایت بپردازد و این هم درسی دیگر از عاشورا است برای ما شیعیان که همواره فرصت ها را مغتنم شمرده و در راه روشنگری درست و عالمانه بکوشیم حتی اگر آن فرصت، تریبون دشمنان اسلام باشد.

 

 

برخورد حر با امام:

خورشید فروزان ولایت در عاشورا تلألو می کند و دلهای مساعد را چون ذرات بخار به سوی خود جذب می¬کند و دلهای سنگ از این تابش فقط اثری گذرا می گیرند. در صحنه عاشورا می بینیم که امام(ع) افرادی از دشمن را به سوی خویش جذب می کند اما احدی از اصحاب امام(ع) جذب جبهه باطل نمی شوند. حر از اشخاصی است که ابتدا در ردیف دشمنان امام و بر علیه او ظاهر می شود اما وجود زمینه ای هرچند ضعیف از ولایت پذیری در او، وی را سعادتمند می کند و به فیض شهادت در جبهه حق می رساند تا آنجا که امام(ع) در لحظه شهادت وی، خاکها را از چهره حر، پاک می کرد و می فرمود: تو آزاد مردی، آنچنان که مادرت تو را «حر» نام نهاد و تودر دنیا و آخرت آزاده ای» . به نظر می رسد تابعیت حر از ولایت و غیرت او آنجا نمود پیدا می کند که وقتی سپاه حر بین امام و یارانش و راه برگشت، حائل می شود، امام(ع) به حر می فرماید: مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حر در جواب امام ذکر احترام به حضرت زهرا نموده و می گوید: به خدا قسم اگر در میان عرب غیر از شما کس دیگری در چنین وضعی که تو به سر می بری این جمله را به من می -گفت از اینکه بگویم مادرت به عزایت بنشیند صرف نظر نمی کردم، هرچه می خواست بشود ولی به خدا قسم راهی برای ذکر نام مادرت جز به بهترین وجه ممکن نمی یابم.» در صحنه عاشورا می بینیم که امام افرادی از دشمن را به سوی خویش جذب می کند اما احدی از اصحاب امام جذب جبهه باطل نمی شوند. صحنه دیگر ولایت مداری وی زمانی است که وقتی از عزم عمربن سعد در جنگ با امام مطلع شد، بر خود لرزید، بر اسب خود نهیب زد و به قصد خیمه گاه امام (ع) حرکت کرد و در حالی که دو دست خود را بر سر گذاشته بود، می گفت: «خداوندا ! به سوی تو انابه می کنم، توبه مرا بپذیر زیرا من دوستان تو و فرزندان دختر پیغمبرت را مرعوب ساختم» سپس به نزد حسین (ع) رفت و عرضه داشت: «جانم فدای تو باد. من آن کسی هستم که بر تو سخت گرفتم و نگذاشتم به مدینه برگردی. گمان نمی کردم این مردم کار را به اینجا بکشانند. اینک توبه نموده و به سوی خدا بازمی گردم. آیا توبه من پذیرفته است؟» و از آنجا که همواره آغوش ولایت برای هدایت بندگان گنهکار باز است، امام (ع) فرمود: «آری، خداوند توبه تو را قبول خواهد کرد. پیاده شو». اما حر از اسب پیاده نشد و به اذن امام به میدان رفت و مقاتله ای نیکو کرد تا آنکه عده ای از شجاعان و دلیران را کشت و خود پس از لحظه ای به شهادت رسید.

 

 

امان خواهی شمر برای حضرت عباس و برادرانش:

 شمر به نزدیک خیمه ها آمد و فریاد زد: «کجا هستند عباس و برادرانش پسران خواهر من» مام حسین فرمود: «جواب شمر را بدهید! هرچند فاسق است. زیرا او دایی شماست.» عباس و برادرش گفتند: «چه می گویی؟» گفت: «ای خواهر زاده های من! شما در امان هستید و خود را با برادرتان حسین به کشتن ندهید و از امیرالمومنین یزید، اطاعت کنید.» عباس فرمود: «دستت بریده باد! چه امان زشت و پلیدی برای ما آورده ای؟ ای دشمن خدا! آیا می گویی دست از یاری برادر خود حسین، فرزند فاطمه برداریم و اطاعت یزید و فرزندان فرومایگان را به عهده بگیریم.» شمر در وضعیتی برای عباس و برادرانش امان نامه آورده بود که کشته شدن حضرت عباس و برادرانش برای خود آنها کاملاً روشن بود اما روح لئیم شمر بسیار حقیرتر از آن بود که بفهمد حضرت عباس حتی بدون اذن امام و مولای خویش قطره ای آب هم نمی نوشد چه رسد به اینکه مولای خویش، فرزند فاطمه اطهر را در کربلا رها کرده و به دشمن پناهنده شود.

 

 این ها تنها نمونه هایی از ولایت پذیری یاران اباعبدالله (ع) بود که از نظر گذشت به راستی ولایت پذیری بالاترین درش عاشورا به همه ماست .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد