اجتماعی - فرهنگی

احمد موحد ( هرجا دنیایست ، دلم آنجاست )

اجتماعی - فرهنگی

احمد موحد ( هرجا دنیایست ، دلم آنجاست )

ویژگی قرآن

ویژگی های قرآن

جامعیت قرآن

 یکی از معجزات قرآن، جامعیت است. قرآن می فرماید:

«وَ لَقَد صَرَّفنا لِلنّاسِ فی هذاَ القُرآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ» (در این قرآن، ما برای مردم از هر چیز نمونه ای آوردیم( و همه ی معارف در آن جمع است)». [1]

این قرآن با محتوای بسیار غنی و متنوع، آن هم از انسانی درس نخوانده، عجیب است. چرا که در این کتاب آسمانی، هم دلائل عقلی در زمینه عقائد، هم احکام متین و استوار براساس نیازمندیهای بشر در همه ی زمینه ها و هم بحث های تاریخی که در نوع خود بی نظیر، هیجان انگیز، بیدادگر، تکان دهنده و خالی از هر گونه خرافه است و هم مباحث اخلاقی که با دلهای آماده همان کار را می کند که باران بهاری با زمین های مرده می کند. و هم مسائل علمی که در قرآن مطرح شده، پرده از روی حقایقی بر می دارد که حداقل در آن زمان برای هیچ دانشمندی شناخته نشده بود. خلاصه قرآن در هر وادی گام می نهد عالی ترین نمونه را ارائه می دهد. آیا با توجه به این که معلومان انسان محدود است، مخصوصاً با توجه به این که پیامبر اسلام در محیطی پرورش یافته بود که از همان علم و دانش محدود بشری آن روز نیز خبری نبود، آیا وجود این همه محتوای متنوع در زمینه های توحیدی و اخلاقی و اجتماعی و نظامی و سیاسی دلیل بر این نیست که مغز انسان تراوش نکرده؛ بلکه از ناحیه ی خداست؟

اگر فرض کنیم تمام دانشمندان امروز متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائره المعارفی را تنظیم کنند  و آن را در قالب بهترین عبارات بریزند. ممکن است این مجموعه برای امروز جامعیت داشته باشد اما مسلماً برای پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است، بلکه آثار کهنگی از آن می بارد. در حالی که قرآن در هر عصر و زمانی که خوانده شود گویی برای همان عصر و زمان نازل شده و هیچ اثری از گذشت زمان در آن دیده نمی شود.[2]



[1] -(سوره ی اسراء- آیه ی 89)

[2] -.(تفسیر نمونه – ج12: 277)

قرآن

دلیل نقل آسمانی بودن قرآن

راه دیگری که قرآن مجید برای اثبات حقانیت و از سوی خدا بودن خود پیموده، طریق نقلی است. قرآن مجید در آیات متعدد این نکته را متذکر می شود که درکتاب های آسمانی گذشته، آمدن این کتاب از سوی خداوند، نزول آن بر پیامبر گرامی اسلام و ویژگی های آن حضرت مطرح شده است، و دانشمندان اهل کتاب از آن مطلع بوده و از همین روی، برخی از ایشان بر این امر گواهی داده و به پیامبر ایمان آورده اند، ولی عده ای دیگر به عللی از ایمان آوردن سرباز زده اند.

بیانات قرآن بیشتر بر آگاهی اهل کتاب- به ویژه دانشمندان آنان- از این موضوع تأکید دارد و فقط برخی از آیات را می توان ناظر به تورات و انجیل زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانست. آسمانی بودن «عهدین» کنونی قابل قبول نیست و بخش اعظم آن- به ویژه عهد جدید- بی شک غیرآسمانی است، به همین سبب آن چه در قرآن مجید در این باب آمده، به طور کامل در عهدین وجود ندارد و آن چه یافت می شود عباراتی کلی است که بر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) انطباق دارد. [1]

دلایل تحریف ناپذیری قرآن

«إنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظونَ» ( ما خود قرآن را نازل  کردیم و خود نگهبان آن خواهیم بود)[2]

 

1- دلیل عقلی

زیاد نشدن چیزی بر قرآن مورد اتفاق همه ی مسلمانان جهان است و هیچ گونه حادثه ای که منشأ احتمال افزایش چیزی بر قرآن شود، روی نداده، و هیچ سندی برای چنین احتمالی، قابل ارائه نیست. در عین حال با توجه به اعجاز قرآن، احتمال هر گونه افزایش در آن از بین خواهد رفت.

پس به همان دلیلی که معجزه بودن قرآن کریم ثابت شد، محفوظ بودن آن از اضافات نیز ثابت می شود.[3]



شجاعت


شجاعت در قرآن:

واژۀ شجاعت در قرآن ذکر نشده است اما مضمون برخی از آیات به روشنی دلالت بر این کمال نفسانی دارد.

یکی از ویژگی‌های پیامبران بزرگ الهی شجاعت بی‌نظیر آنها بوده است و برای انجام رسالت خویش، همواره از آن بهره می­جستند، یکی از ایشان حضرت ابراهیم (ع) است که یک تنه در برابر انبوه معاندین و بت پرستان ایستاد و به دنبال تحقیر بت‌ها با صراحت به مشرکان فرمود:

«وَ تَاللهِ لَأَ کیدَنَّ اَصْنَامَکُمْ بَعْدَ اَنْ تُوَلّوا مُدْبِرینَ »

«و به خدا سوگند، در غیاب شما نقشه‌ای برای نابودی بتهایتان می‌کشم»

اما آنها هرگز فکر نمی‌کردند انسانی به خود اجازه دهد و این چنین با مقدسات یک قوم و ملت که حکومت صد در صد پشتیبان آن است، بازی کند، ولی سرانجام در یک روز خلوت طرح خود را عملی کرد، این فقط گوشه‌ای از شجاعت این پیامبر آسمانی است.[1]

«الّذینَ اُسْتَجابو اْللهِ والرَّسولِ مِنْ بَعْدِ ما اَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ اَحْسَنوا مِنْهمْ واُتََّقَوْا اَجْرٌ عظیمٌ. الّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قد جَمَعواْ لَکُمْ فَاُخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ فَزادَهُمْ ایماناً وَقالواْ حَسْبُنَااللهُ ونِعْمَ الْوکیلُ»[2]

«آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند (و هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان حمراء الاسد حرکت نمودند) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است. اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنان گفتند: مردم (لشکر دشمن) برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند، از آنها بترسید. اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست »


این آیات مربوط به غزوۀ حمراء الاسد می‌باشد سخن از توکل و شجاعت یاران پیامبر (ص) است، در پایان جنگ اُحد به دنبال شکست سپاه اسلام لشکر فاتح ابوسفیان راه مکه را پیش گرفته بود ناگهان پشیمان شدند و تصمیم گرفتند دوباره به مسلمانان حمله کرده و بقیۀ ایشان را نابود سازند، این خبر به پیامبر (ص) رسید و فوراً لشکر احد را برای شرکت در جنگ دیگری آماده کرد، همۀ مجروحان نیز آمادۀ نبرد شدند و گفتند خدا ما را کافی است به خاطر همین شجاعت لشکر ابوسفیان از تصمیم خویش منصرف شدند و به مکه بازگشتند. 



اخلاق از دیدگاه قرآن

 اخلاق از دیدگاه قرآن:
    قرآن کریم سیرة انبیای الهی را چنین توصیف می کند :

    و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت

  و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم [ تا بگوید : ] خدا را بپرستید و از طاغوت [ = فریبگر ] بپرهیزید .

   در این آیة شریفه پرستش خدا و اجتناب از طاغوت و هر گونه معبود باطلی دو رکن اساسی تعالیم انبیاء دانسته شده است . بنابراین ، دعوت به توحید ( هدایت دینی ) بدون طاغوت زدایی ( رهبری سیاسی ) ممکن نیست . بیشترین رنجها و سختهایی که انبیاء متحمل گشتند و بسیاری از آنان به ناحق از سوی دشمنانشان کشته شدند : « و یقتلون النبیین بغیر حق  » به جهت توأم بودن رهبری دینی و سیاسی آنان بود ، و گرنه صرف آموختن مسئله احکام فردی و عبادی به مردم موجب قتل آنان نمی شد .

    شعار « سیاست از دین جداست » شعاری استعماری است هدف طرح آن از سوی استعمارگران باز داشتن مسلمانان از دخالت در سرنوشت خویش است وگرنه در تعالیم الهی اسلام بیش از امور عبادی به امور سیاسی و اجتماعی مسلمانان پرداخته شده است . سیرة پیامبر اعظم (ص) نسبت به امور خارجی آنان نشان می دهد که یکی از مسئولیتهای بزرگ شخص رسول اکرم (ص) فعالیتها و مبارزات سیاسی آن حضرت بوده است ، بنابراین ، مبارزه و فعالیتهای سیاسی بخش مهمی از مسئولیتهای مذهبی است که بار آن بر دوش رهبر جامعة اسلامی خواهد بود . به این بیان ارزشمند امام خمینی قدس سره توجه کنید :

   اگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامی ما درک و دریافت کنید ، به روشنی خواهید دید که هیچ گونه تناقضی بین رهبری مذهبی و سیاسی نیست ؛ بلکه همچنان که مبارزة سیاسی بخشی از وظایف و واجبات دینی و مذهبی است ، رهبری و هدایت کردن مبارزات سیاسی گوشه ای از وظایف و واجبات دینی و مذهبی است ، رهبری و هدایت کردن مبارزات سیاسی گوشه ای از وظایف و مسئولیتهای یک رهبر دینی است .

    کافی است شما به زندگی پیامبر بزرگ اسلام (ص) و نیز زندگی امام علی (ع) نگاه کنید که هم یک رهبر مذهبی ماست و هم یک رهبری سیاسی ، و این مسئله در فرهنگ شیعه از مسائل بسیار روشن است و هر مسلمان شیعی وظیفة یک رهبر مذهبی و دینی می داند که در سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه مستقیماً دخالت کند و هدایت و نقش تعیین کنندة خود را انجام دهد ...

   مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده است و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که برای تمام ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی وضع دارد و جز آن را برای سعادت جامعه نمی پذیرد .

مذهب اسلام همزمان با اینکه به انسان می گوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن ، به او می گوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی و حتی جامعة اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی را برقرار نماید . هیچ حرکتی و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلامی برای آن حکمی مقرر داشته است . بنابراین ، طبیعی است که مفهوم رهبری دینی و مذهبی بودن ، رهبری علماء مذهبی است در همة شئون جامعه ؛ چون اسلام هدایت جامعه را در همة شئون و ابعاد به عهده گرفته است . پیغمبر اکرم (ص) مبعوث شد که سیاست امت را متکفل باشد .

    حاکمیت سیاسی پیامبر اکرم (ص)گاه مستقیم و به وسیلة دستوراتی که حضرت اعلام می کرد و به مرحلة اجرا می گذاشت ، اعمال می گردید و

    گاه غیرمستقیم و توسط نمایندگان و کارگزارانی که آن حضرت به مناطق گوناگون اعزام می کرد . نصب کارگزاران و فرماندهان ، صدور و ابلاغ بخشنامه های دولتی برای حاکمان ، عقد پیمانهای سیاسی امنیتی با طوایف مختلف ، گسیل داشتن نمایندگان تبلیغی سیاسی ، اعزام تیمهای اطلاعاتی تحقیقاتی ، تقویت بنیة دفاعی و نظامی ، سرکوب فتنه گران و ... همه نشانگر اهتمام پیامبر اعظم (ص) به فعالیتهای سیاسی اجتماعی و سیرة آن بزرگوار در این بعد از زندگی اوست .